۹۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

دیروز رفته

دیروز رفته بودم کوه تو مسیر یک پیرمرده پیاده میرفت سوار ماشینش کردم برگشته میگه دست شما درد نکنه ما قدیما این مسیر رو با خر میرفتیم الان داریم با شما میریم

۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم

دفتر خاطرات

غضنفر دفتر خاطراتش تموم میشه میندازتش دور!!!

۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم

مامان

بچه:مامان اولین چیزی که بابا بهت گفت چی بود؟

مامان:مرسی از اکسپت

۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم

جواد خیابانی:

جواد خیابانی: یک سانتر بی‌هدف ... و گل!

۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم

یعنی الآن

یعنی الآن وضعیت طوری شده که بازیگرای زن مابیرون فیلم جوری لباس میپوشن که بازیگرای زن خارجی داخل فیلماشون میپوشن ولی توفیلما طوری محجبه هستن که بازیگرای خارجی بیرون فیلماشون هستن.....

۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم

انباری

داشتیم وسایل انباری رو مرتب می کردیم، مامانم یه مداد رنگی ۲۴ رنگِ قاب فلزی از تو یه کارتن در آورد.
زد زیر خنده گفت: می دونی چیه؟
گفتم: نه!
گفت: این رو خریده بودم هر وقت معدلت ۲۰ شد، بهت بدم، ولی حیف که نشد.

۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم

مورد داشتیم توی دانشگاه

مورد داشتیم توی دانشگاه استاد نیومده سره کلاس پسره ترم اولی رفته آموزش گفته یه توپ بدید بازی کنیم!
۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۵۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم

بچه بودیم

بچه بودیم بازی گوشی میکردیم

بزرگ شدیم متحول شدیم

.
.
.
.
.
گوشی بازی می کنیم

۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم

خنده دار نیست ولی

یک پرستار استرالیایی بعد از 5 سال تحقیقاتش ، بزرگترین حسرتهای آدمهای در حال مرگ را جمع کرده و 5 حسرت را که بین بیشتر آدمها مشترک بوده منتشر کرده است .

نخستین حسرت = کاش به خانواده ام بیشتر محبت مى کردم مخصوصا پدر و مادرم


حسرت دوم = کاش این قدر سخت کار نمی کردم .
حسرت سوم = کاش شجاعتش را داشتم که احساساتم را با صدای بلند بگم .

حسرت چهارم = کاش رابطه هایم با دوستانم را حفظ می کردم .

حسرت پنجم = کاش شادتر می بودم . ولحظات بیشترى مى خندیدم

۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم

ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺨﺼﯽ ﻧﺰﺩ ﺣﮑﯿﻤﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺨﺼﯽ ﻧﺰﺩ ﺣﮑﯿﻤﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻋﺮﺿﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺣﮑﯿﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ:

ﻋﺮﺿﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ

.
.
.
.
.
.
.
.
ﺷﺨﺺ ﮔﻔﺖ:
58ﺳﺎﻧﺘﯿﻤﺘﺮ
ﺣﮑﯿﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﻃﻮﻟﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮕﻮ
ﻭ ﺷﺨﺺ ﮔﻔﺖ:
186 ﺳﺎﻧﺘﯿﻤﺘﺮ
ﻭ ﺣﮑﯿﻢ ﻣﺴﺎﺣﺖ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩ

۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی مقدم